- چله نشین
- کسی که در چله خانه نشیند و ریاضت کند، گوشه گیر منزوی معتکف، (اصطلاح لوطیان) آلت تناسل مرد نره
معنی چله نشین - جستجوی لغت در جدول جو
- چله نشین
- ویژگی کسی که در گوشه ای بنشیند و مشغول عبادت و ریاضت چهل روزه شود
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آنکه در کنار راه نشیند، گدای سر راه، بی خانمان، غریب یا حکیم راه نشین. یا حکیم راه نشین متطببی که در کنار خیابانها مینشست و مردم را با دادن بعض حبوب مداوا میکرد
بقصد ریاضت و عبادت، معتکف چله خانه شدن و گوشه ای را چهل روز انزوا کردن
محبوب (زیرا که چشم عاشقان جلوه گاه اوست) معشوق
پیشگاه، صدر
غریب، بی خانمان، گدا
جای نشستن شاه در اتاق، قسمتی از یک اتاق بزرگ که شبیه ایوان ساخته می شد اما به طرف حیاط در نداشت، غرفۀ داخل اتاق
کلات نشین، کلاتبان، کلاتمان
((نِ))
فرهنگ فارسی معین
تخت، جای نشستن شاه، قسمتی از اتاق که سطح آن بالاتر از قسمت های دیگر بود، مخصوص نشستن بزرگان
کنایه از خانه نشین شدن، دوری کردن از معاشرت با مردم
در تصوف مدت چهل روز به آداب چله نشینان در کنجی معتکف شدن و به ریاضت و عبادت پرداختن
در تصوف مدت چهل روز به آداب چله نشینان در کنجی معتکف شدن و به ریاضت و عبادت پرداختن
آنکه در کنار راه نشیند، گدای سر راه، بی خانمان، غریب یا حکیم راه نشین. یا حکیم راه نشین متطببی که در کنار خیابانها مینشست و مردم را با دادن بعض حبوب مداوا میکرد
ته ظرف نشیننده
راه نشین، غریب، بی خانمان، گدا
آنچه در دل نشیند، دل پسند، خوشایند، مرغوب، مطبوع
((~. نِ))
فرهنگ فارسی معین
آن چه زیر آب رود و ته ظرف جای گیرد، ته نشست، آن چه براثر رسوب کردن باقی می ماند، رسوب
ته نشست، آنچه از مواد موجود در آب در ته رودها یا دریاچه ها یا دریاها فرونشیند، رسوب، طبقه ای از زمین که در نتیجۀ رسوب مواد موجود در آب دریاها تشکیل شده است